[ad_1]
به نظر شما هوش هیجانی یعنی چه؟ اگر نمی دانید، به زودی خواهید فهمید. درک و پذیرش خود و دیگران ممکن است دشوار باشد، اما بسیار رهایی بخش است.
در دنیا افرادی هستند که عموماً به نظر میرسند خودشان راحت هستند. این دنیا پر از شخصیت های مختلف است. از کسانی که رهبر به دنیا می آیند تا کسانی که به بقیه اهمیت می دهند. برخی نیز قادرند ذهن افراد را بخوانند و آنچه را که نیاز دارند شناسایی کنند.
چرا لحن برخی افراد احساسی تر از دیگران است؟
هوش هیجانی داشته باشیدلزوماً به این معنا نیست که شما کاملتر و بالغتر از دیگران هستید یا به هوش معنوی رسیده اید و لزوماً به این معنی نیست که از هرکسی بهتر هستید.
این بدان معناست که شما برخی چیزها را بهتر از بسیاری از مردم درک می کنید. دلیلش همینه
هوش هیجانی چیست؟
ساده ترین راه برای هوش هیجانی را توضیح دهید این است: هوش هیجانی توانایی تشخیص و درک احساسات خود یا دیگران و همدلی با آنهاست.
سه نوع هوش هیجانی عبارتند از: درون فردی، بین فردی و ترکیبی از این دو.
افراد باهوش عاطفی افرادی هستند که احساسات خود را کنترل می کنند. به عنوان مثال، آیا تا به حال کسی را دیده اید که بتواند حتی در داغ ترین مشاجرات آرام بماند؟ یا اینکه مردم باید از او پیروی کنند و دستورات او را بدون داشتن مقام رهبری اجرا کنند؟ این دسته از افراد دارای هوش هیجانی هستند.
-
هوش درون فردی
هوش درون فردی، توانایی شناخت و درک احساسات خود. باور کنید یا نه، بسیاری از مردم احساسات خود را درک نمی کنند یا نمی توانند ویژگی های رفتاری خود را تشخیص دهند.
بگذارید یک مثال شخصی برای شما بزنم. هر ماه، روزی که پریودم شروع می شود و روز قبل، آنقدر دیوانه و عصبی می شوم که خودم هم نمی دانم.
بی دلیل گریه می کنم، احساس بی ارزشی و ناامیدی می کنم و گاهی احساس می کنم زندگی معنایی ندارد. من نمی توانم ساده ترین کارها را به طور کامل انجام دهم و معمولاً در صورت امکان، تمام روز را در رختخواب استراحت می کنم.
هر ماه این اتفاق می افتد. می دانم که این اتفاق می افتد و ماه آینده دوباره اتفاق می افتد، اما هیچ کاری نمی توانم انجام دهم تا جلوی آن را بگیرم. با این حال، درک این موضوع که همه چیز به هورمون ها مربوط می شود، من را از انجام کارهای احمقانه و بد در این زمان باز می دارد.
من از بحث کردن با مردم (معمولاً معمولاً دور از مردم) اجتناب می کنم، به خودم اجازه می دهم گریه کنم و احساس بدبختی کنم. سپس چند روز صبر می کنم تا احساس بهتری داشته باشم و به روال عادی روزانه خود برگردم.
هوش درون فردی کنترل احساسات یا همیشه شاد بودن نیست، بلکه به این است که احساس خود را بپذیرید. درک کنید که احساسات شما درست و سالم هستند (حتی احساسات منفی شما) و بدانید چه زمانی تمام می شوند و چه زمانی باید کمک بخواهید.
-
هوش بین فردی
هوش بین فردی متفاوت است. توانایی شناخت و درک احساسات اطرافیانتان است. آیا تا به حال شنیده اید که یک بازاریاب این را بگوید؟ کسانی که انرژی زیادی دارند و بیش از حد به کار خود علاقه دارند!
مردم را فریب می دهند. مگه نه؟
به این دلیل است که آنها می دانند که انسان ها باید نسبت به خود احساس خوبی داشته باشند و باید احساس کنند که می توانند موفق شوند. این فروشندگان ذاتی (اغلب در پیام های تجاری دیده می شوند) دارای هوش بین فردی هستند و می توانند به جمعیت انرژی بدهند.
رهبرانی مانند لوتر کینگ و مارگارت تاچر نیز نمونه های خوبی از هوش بین فردی هستند. توانایی تفسیر احساسات افرادی که با آنها صحبت می کنید و توانایی کنترل جمعیت و همچنین ادغام آنها در طرز تفکر خود در واقع به مهارت ها و هوش بین فردی زیادی نیاز دارد.
سه مدل هوش هیجانی مورد بحث قرار می گیرد:
1. مدل ظرفیت
همه دانشمندان معتقد نیستند که هوش هیجانی درست است. از آنجایی که این هوش قابل یادگیری یا چیزی نیست که بتوان آن را به صورت علمی اندازه گیری کرد، بحث هایی در مورد اینکه آیا هوش هیجانی هوش واقعی است وجود دارد.
مهم نیست که درباره این بحث چه فکر می کنید، هنوز سه مدل علمی مختلف وجود دارد که هوش هیجانی را پیشنهاد می کند. اولین مورد مدل ظرفیت است.
مدل قابلیت مبتنی بر 4 مفهوم هوش هیجانی است:
- توانایی تشخیص و شناخت احساسات خود و دیگران
- توانایی استفاده از احساسات برای کمک به تفکر
- توانایی درک اینکه چگونه یک احساس می تواند به احساس دیگر منجر شود
- توانایی مدیریت احساسات خود و دیگران
یادگیری این چهار مفهوم هوش هیجانی سال ها طول می کشد. برای داشتن هوش هیجانی طبق این مدل باید بتوانید احساسات خود را کنترل کنید، در صورت نیاز در درون خود احساسات ایجاد کنید، احساس دیگران را درک کنید و احساسات آنها را کنترل کنید.
با کمال تعجب، رهبران کشورها و همچنین رهبران انقلابی اغلب این ویژگی ها را نشان می دهند. برای اینکه یک رهبر و مدیر باشید، واقعاً باید بتوانید احساسات دیگران را درک و کنترل کنید. همه رهبران از این قدرت به خوبی استفاده نمی کنند، اما مطمئنا همه آنها دارای هوش هیجانی هستند.
۲. مدل مختلط
مدل دوم هوش هیجانی مدل ترکیبی است. مشابه مدل قابلیت ها، مدل ترکیبی یک مرحله ای به مفهوم هوش هیجانی می افزاید.
- توانایی تشخیص احساسات خود
- توانایی کنترل احساسات
- مهارت های اجتماعی برای تغییر احساسات دیگران لازم است
- درک و همدلی با احساسات دیگران
- انگیزه ای برای حرکت به سمت موفقیت و اهداف خود
مدل ترکیبی نشان می دهد که هوش هیجانی نه تنها شامل درک خود و دیگران، بلکه توانایی تلاش برای اهداف شخصی است.
بسیاری از ما اهداف و رویاهای مختلفی داریم، اما اکثر ما از این رویاها دست می کشیم زیرا احساس می کنیم هرگز نمی توانیم به آنها دست یابیم یا باید برای رسیدن به آنها سخت تلاش کنیم.
بر اساس مدل ترکیبی، هوش هیجانی شامل تعیین و دستیابی (یا تلاش واقعی برای رسیدن به) اهداف شخصی شماست. افرادی که به اورست صعود می کنند یا در کانال انگلیسی شنا می کنند بخشی از یک الگوی ترکیبی هستند.
3. مدل شخصیت
یکی از جدیدترین مدلهای هوش هیجانی، مدل شخصیتی است که با دو مدل قبلی در تضاد است. این مدل به جای سنجش هوش هیجانی بر اساس توانایی شما در درک و کنترل افراد و شرایط اطرافتان، بر توانایی شما در شناخت واقعی خود تمرکز می کند.
همانطور که قبلاً اشاره کردم، بسیاری از مردم واقعاً از احساسات خود آگاه نیستند. آنها نمی دانند که چه احساسی دارند یا مهمتر از آن، چرا این کار را انجام می دهند. پرسشنامه ای وجود دارد که مدل شخصیتی از آن برای تست هوش هیجانی شما استفاده می کند.
برخلاف دو شخصیت دیگر، لازم نیست یک رهبر ذاتی یا فردی بسیار مصمم باشید تا از هوش هیجانی بالایی برخوردار باشید. شما فقط باید آگاه باشید که اغلب بسیار دشوارتر از آن چیزی است که به نظر می رسد.
چرا هوش هیجانی اینقدر مهم است؟
هوش عاطفی به دلایل زیادی مهم است. هوش عاطفی در محل کار به شدت مورد نیاز است زیرا افراد دارای هوش هیجانی تمایل دارند کارها را به خوبی انجام دهند. آنها مصمم هستند و ذاتاً قادر به رهبری هستند، به این معنی که می توانند سایر افراد را نیز برانگیزند. همچنین، هوش هیجانی اغلب به این معنی است که شما قادر به درک طرف مقابل هستید که در دنیای خدمات به مشتریان بسیار مهم است.
در خارج از محیط کار، هوش هیجانی برای احساس خوب بودن و رفاه شما ضروری است.
اگر خودتان را نشناسید و درک نکنید، نمی توانید واقعاً دیگران را درک کنید یا به آنها کمک کنید. علاوه بر این، زمانی که از احساسات خود بی خبر باشید، به احتمال زیاد درگیر رفتارهای منفی مانند سوء مصرف مواد مخدر و الکل می شوید، زیرا قادر به مقابله با مشکلات و احساسات خود نیستید.
هوش عاطفی شما را بهتر از دیگران نمی کند یا به طور خودکار شما را به یک رهبر بزرگ تبدیل نمی کند، اما در محل کار به شما برتری می دهد، انگیزه شخصی بهتری به شما می دهد و شما را قادر می سازد بر چالش های زندگی خود غلبه کنید.
چگونه به هوش هیجانی دست یابیم؟
هوش عاطفی چیزی نیست که ما با آن متولد شویم، اما ایجاد و پرورش آن زمان و تلاش می خواهد.
اگر می خواهید به هوش هیجانی دست یابید، بهترین مکان برای شروع، خودتان است. وقتی چیزی را بو می کنید حتما تشخیص دهید. آیا شما خوشحال هستید؟ چرا؟ آیا عصبانی هستید؟ چرا؟ احساسات خود را بشناسید
همچنین باید بدانید که آنچه احساس می کنید خوب و درست است. همانطور که بزرگتر می شویم، اغلب به ما می گویند که صدمه زدن، عصبانی شدن یا احساس خوب بودن خوب نیست و ما بزرگ می شویم که این احساسات را پنهان کنیم یا از آنها خجالت بکشیم. شما باید درک کنید که هر احساسی خوب است. شما حق دارید احساسات خود را داشته باشید.
این بدان معنا نیست که شما حق دارید بر اساس آن احساسات عمل کنید. فقط به این دلیل که می خواهید لاستیک های قدیمی ماشین خود را پاره کنید به این معنی نیست که واقعاً این حق را دارید.
هوش هیجانی قادر است احساسات شما را تشخیص دهد و تعیین کند که چه زمانی باید بر اساس آنها عمل کرد و چه زمانی نباید انجام داد.
یک دفتر از احساسات روزانه خود داشته باشید و به دنبال چرخه باشید. این به ویژه برای کسانی که از افسردگی فصلی یا ماهانه رنج می برند (از جمله خودم) مفید است. درک چرخه عاطفی خود به شما کمک می کند احساسات خود را کنترل کنید و بدانید چه زمانی چیزی طبیعی است و چه زمانی نیست.
همدردی با دیگران را تمرین کنید. سعی کنید خود را به جای دیگران بگذارید و واقعاً احساسات او را احساس کنید. توانایی درک دیگران و احساس واقعی شادی و درد آنها دشوار است، اما به رشد هوش هیجانی شما در هر دو سطح بین فردی و بین فردی کمک می کند.
تلاش کنید و واقعاً اهداف خود را دنبال کنید، حتی اگر این یک هدف کوچک مانند تمیز کردن خانه در تعطیلات یا نوشتن نامه ای به یک دوست قدیمی باشد، از دستیابی به این اهداف احساس موفقیت و لذت خواهید کرد. در نهایت، شما قادر خواهید بود خود را برای خلقت و موفقیت بسیار بالاتر آماده کنید.
هوش هیجانی، رضایت بخش است و واقعاً به شما کمک می کند خود و اطرافیانتان را درک کنید. فکر نمی کنید وقت آن رسیده که بیشتر در مورد خودتان بدانید؟
Discussion about this post